سه‌شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۶

دیروز افتضاح تریم کیک شکلاتی عمرم رو پختم
قدقد جان اولین سلمونی واقعی عمرش رو رفته، با بابای خوبش. یک سلمونی با یک آقای آرایشگر خیلی خوش اخلاق که 10 دقیقه وقت صرف کرده تا قدقدم راضی بشه بشینه روی صندلی آرایشگاه و بعد هم بهش اسباب بازی داده و براش دی وی دی گذاشته ببینه و بعد با یک عالمه مراعات موهاش رو کوتاه کرده ... آخی خیلی بامزه شده گلمرم. شده عین یک پسر کوچولوی شیطون!
قبلا وقتی چیزی می خواست؛ با صدا در آوردن از خودش و نق و نوق می گفت می خوام. عزیزترین بهش یاد داده که بگه لطفا و بعد سریع کاری رو که می خواد براش انجام می دیم. بعدش هم یک ممنون خیلی خوشگل می گه ... مثلا براش دی وی دی پلیر گرفتیم که بذاره ما سوپرانوزمون رو این ماه رموضونی تماشا کنیم. بعد می گه لووطفا میکی موس بیذاری .. اینقدر با ناز هم می گه که آدم دلش می ره دلبرکم
حالا دو روز پیش سوهان ناخونم دستم بود بهم می گه مامان بده می گم نه مامان جان جیزه .. میگه "مامان لووطفا جیز رو بیده!!"