یکشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۳

The Passion of The Christ

در حین دلخوری های زیاد از برخوردهای دوستان! عزیزم در محیط کارم، پنج شنبه شب هفته پیش رفتیم سینما برای دیدن مصائب مسیح، خیلی از فیلم لذت بردم. یعنی در واقع تمام مدت نمایش داشتم گریه که چه عرض کنم زار می زدم ... اما، خیلی خوب بود. من اصولا مسیح رو دوست دارم به عنوان انسان نازنینی که برای خودش رسالتی قایل بود که شاید از نظر خیلی ها احمقانه و خنده دار به نظر برسه.

کتاب های زیادی در مورد مسیح و مخصوصا ساعات آخر زندگیش خوندم مخصوصا آخرین وسوسه های مسیح اثر نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده یونانی. بنابراین همه وقایع رو مو به مو می دونستم اما تماشای واقعی هر آنچه که اتفاق افتاده بوده واقعا حادثه ای بود ... حداقل به قیافه مل گیبسون نمی اومد که همچین فیلمی بسازه ... ولی خوب .. ساخته. مسیح فیلم رو خیلی دوست داشتم، مسیحی که مثل من انسانه و به اندازه من از ضربات تازیانه رنج می کشه اما تحمل می کنه .. چرا تحمل می کنه؟ نمی دونم. اصولا به نظرم این تحمل کردنه است که خیلی باارزش و فوقالعاده است حالا دلیلش می تونه مثل مبارزینی که از رنجشون شنیدم به خاطر مردم باشه یا خدا یا هدفی که به خاطر اون حاضرن بمیرن.

سعی کردم از مسیح لطف و محبتش رو یاد بگیرم، یاد بگیرم که اگر دوستانم رو دوست داشته باشم کار فوقالعاده ای نکرده ام اما اگر دشمنانم رو دوست داشته باشم اونوقت که قابل ستایشه ..

در محیط ناسالم و روابط ناسالمتری که قرار دارم، این درس مسیح بهم خیلی کمک کرد و محیط کار برام خیلی قابل تحمل تر شد.

هر لحظه که عصبانی و ناراحت می شم به چهره غمگین و درد کشیده مسیح فکر می کنم و ..... درد من از او حتما کمتره ... و آروم می شم.

شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۳

توي شرکت و در محيط کارم با مسايل و مشکلات زيادي درگيرم و لطف همکاران ايرانيم شامل حالمه و در حال نواخته شدن هستم!
طول مي کشه تا همه چيز درست بشه و روي روال بيافته، پس تا اون وقت ...