جمعه، آبان ۰۹، ۱۳۸۲

تولدم مبارک

چهارشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۲

کارنامه

چند وقت پیش عزیزترین برای ماموریتی رفته بود ایران و به مجله کارنامه هم سر زده بود .. اگر یادتون باشه در موردش نوشتم ..
در دفتر مجله استاد شعر ایران، آقای منوچهر آتشی رو دیده بود و از این موضوع بسیار هیجان زده بود .. خلاصه ترتیبی داده بود و شرکت رو متقاعد کرده بود به نحوه تبلیغات جدیدی که در شماره 36 مجله فرهنگی، اجتماعی، ادبی کارنامه چاپ شده است در صفحات داخلی جلد ...

اما ... هیجان انگیزترین قسمت آن این است که شرکت ما حامی مالی (اسپانسر) جایزه شعر کارنامه شده است .. من از هیجان و خوشبختی و غرور نمی دونم چی کار کنم .. خیلی خوشحالم .. به نظرم باور نکردنی است .. یک شرکت کاملا خصوصی مثل همون کاری که در تمام ممالک متمدن دنیا مرسومه بیاد و خیلی ساده بشه اسپانسر یک فعالیت فرهنگی .. به این می گن تبلیغات تمیز و شیک!

توی نمایشگاه جیتکس، دریکی از همان لحظات خیلی شلوغ و پرکار، آقایی سراغ عزیزترین را گرفت و گفت که از ایران آمده و برای او پیغامی داره .. عزیزترین که آمد، اون آقا گفت که از طرف منوچهر آتشی سلامی مخصوص دارم برای شما ...

نمی دونستیم چه کار کنیم .. اشک تو چشمهام جمع شده بود .. ناگهان در میان آن هیاهوی غریبه نمایشگاه .. بوی خوب ایران پیچید .. از ذهنم گذشت یاد گلشیری، پوینده . .. مختاری .. شاملو ... حمید مصدق ... و
من از شوق گریه کردم و

عزیزترینم خدا حفظت کنه ..

سه‌شنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۲

از همه چیز

خدا، سیگار و بازی های کامپیوتری را از عزیزترین ما نگیرد که بی من روزگارش می گذرد اما بی این دو تا نه ..

24 ساعت بیدار بودیم برای آماده کردن غرفه مان در نمایشگاه، زانوهایم ورم کرده بود و قرمز شده بود، دیگر نمی توانستم پاهایم را خم کنم، پس از پایان کار که در ماشین نشستم به راستی قادر به حرکت دادن پاهایم نبودم و از زانو به پایین را حس نمی کردم .. در کنار درد بسیار شگفت زده بودم از این که ناتوانی چه قدر به انسان نزدیک است .. تجربه دردناکی بود و پس از این جون دوست تر خواهم بود!

جی تکس یا جایتکس ؟ هر دو نام را می گویند ولی معمول تر جایتکس است .. نمی دانم این نام (Gitex) را که abbreviation است، چه فرقی می کند چه جور تلفظ کنیم؟ فقط می دانم که وقتی می گفتم جی تکس مکثی پیش می آمد در درک معنی حرفم، همین!

ماه رمضون در این مملکت خفن مسلمون! شروع شده تو شرکت ما همه روزه اند!! به عزیزترین می گم بابا این چه جور خارجی ایه ما اومدیم که ماه رمضون داره؟؟! البته بساط روزه خواری ما پهن است و منتظر اعتراضی هستم تا این که حساب طرف رو برسم!

در این جا ماه رمضان بسیار مهم است و خوردن چیزی در ملاعام جرمی است قابل تعقیب، بدین ترتیب که تا آخر ماه رمضان زندانی می شوید و روزی 2 وعده غذا همزمان با سحر و افطار دریافت می کنید!
دینداری عربی لابد همین دیگه! اما از افطار تا سحر بساط شادمانی مهیا است، در نقاط مختلف شهر خیمه های بزرگی برپا می شود که تا سحر پذیرای مهمانان هستند برای چای و قهوه و غذاها و اسنک های عربی و مهم تر از همه قلیان که به آن شیشا می گویند! (خیلی خوش می گذره و محیط پر آرامشی است)

در مورد استخدام یک خانم ایرانی در پست قبل، بسیار جدی بودم، با تشکر مخصوص از زیتون عزیز، مامان نیلوی نازنین و پانته آ جون (من که عاشق این بودم که پیش هم باشیم) اما من واقعا دنبال یک خانوم ایرونی حداقل دیپلم که بخواد بیاد این جا (یعنی دبی) و کار کنه می گردم ... کمک!
متاسفانه خانوم می خواهیم وگرنه می تونستیم در خدمت دردی کش جان و پیام خان باشیم!

امضا کردن اعتراضیه برای آزادی احمد باطبی عزیز، کار بسیار کوچکی است، دریغ نکنید. اگر می ترسید با اسم مستعار این کار را بکنید ... خواهش می کنم.


یکشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۲

آگهی استخدام!!

يک سوال کاري دارم: تو شرکت ما دنبال يک خانم ايراني قادر به صحبت به زبان هاي فارسي و انگليسي مي گردند به صورت بسيار اضطراري.
آيا کسي هست که دلش بخواد بياد اينجا و استخدام بشه؟ برام اي ميل بزنيد ... مرسي.
mon_solange@yahoo.com
mon_solange@hotmail.com

منتظرم ها .....

دوشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۲

سلام

من و عزیزترين به شدت گرفتار نمایشگاه جایتکس هستیم ... به شدت!!
یک 24 ساعت کاملا سر پا ایستادن داشتیم و من مجبور شدم برم دکتر!!

خلاصه تا بعد .. منتظر دیدن شما در جایتکس هستم!!

بین خودمون باشه: هال 2

یکشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۲

از وبلاگ هاله عزيز و فعال

ميتينگ اعتراضي "مركز فرهنگي زنان " براي رهايي " افسانه"

در اعتراض به حكم اعدام براي افسانه نوروزي با ما همراه شويد

23 مهر، پارك لاله، ساعت 16.30- 17.30

حكم اعدام افسانه نوروزي در حالي اعلام مي شود كه وي پس از گذشت شش سال همچنان بر ادعاي خود مبني بر دفاع مشروع اصرار دارد. ادعاي او به استناد ماده 61 قانون مجازات اسلامي است كه مي گويد: (( هر كس در مقام دفاع از نفس يا ناموس و يا مال خود يا ديگري و يا آزادي تن خود يا ديگري در برابر هرگونه تجاوز فعلي يا خطر قريب الوقوع, عملي انجام دهد كه جرم باشد در صورت اجماع شرايط زير, قابل تعقيب و مجازات نخواهد بود :

- دفاع با تجاوز و خطر متناسب باشد.
- عمل ارتكابي بيش از حد لازم نباشد.
- توسل به قواي دولتي بدون فوت وقت عملاً ممكن نباشد و يا مداخله قواي مذكور در رفع تجاوز و خطر موثر واقع نشود. ))

شش سال پيش (1376) افسانه نوروزي به همراه همسر و فرزندانش ميهمان يكي از دوستانشان در جزيره كيش بودند. هنگامي كه همسر او به دلايل شغلي چند روزي كيش را ترك مي كند افسانه و فرزندانش در منزل ميزبان مي مانند. پس از رفتن او در برخوردي كه ميان ميزبان و افسانه به وجود مي آيد افسانه صاحبخانه را كه قصد تجاوز به او را داشته با ضربات چاقو از پاي در مي آورد.

با توجه به حكم صادر شده و با توجه به پافشاري افسانه مبني بر دفاع مشروع ، ما نيز در مركز فرهنگي زنان ضمن اعتراض به صدور حكم اعدام به اتهام قتل عمد براي افسانه نوروزي خواستار لغو حكم صادره و بازبيني مجدد پرونده در ديوان عالي كشور هستيم و به همين منظور روز چهارشنبه 23 مهر ماه 1382، ساعت 16.30- 17.30 تجمعي در پارك لاله (ضلع جنوبي پارك , در ورودي مشرف به بلوار كشاورز ) برگزار خواهيم كرد.

گفتني است مركز فرهنگي زنان در حال حاضر كوشش هاي لازم را براي دريافت مجوز برگزاري تجمع انجام داده است و به محض دريافت مجوز قطعي هرگونه تغيير در برنامه را متعاقبا اعلام خواهد كرد.

مركز فرهنگي زنان تشكلي است غير دولتي و فعاليت هاي فرهنگي , اجتماعي و پژوهشي خود را در مورد مسائل زنان از سال 1379 آغاز كرده و مجوز فعاليت خود را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دريافت داشته است.

مركز فرهنگي زنان

شنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۲

خانم عبادیِ عزیز حالا که مناسبتی به این مهمی پیش آمده است، می خواهم بگویم که یک تشکر شخصی به شما بدهکارم ..
در آن روزهای بد که هر روز با باز کردن هر صفحه روزنامه به خبری از کودک آزاری یا اعمال شکنجه و آزار علیه نوجوانان و یا زنان بر می خوردم .. فردای آن هم همیشه این خبر بود که شما بانویِ نازنینِ ایران، خانمِ شیرینِ عبادیِ عزیز، دفاع از آن ستمدیدگان را بر عهده گرفته اید و این چه تسکینی بر قلب پاره پاره من بود .. منِ نادان و ضعیف که جز غصه خوردن برای ستمدیدگان، کار دیگری از دستم بر نمی آمد، چقدر آرامش پیدا می کردم که شمایِ آگاه و قوی پناهگاه آن بی پناهان هستید ..
این جا می خواهم از شما تشکری مخصوص و کاملا شخصی بکنم، بابت تمام آن اقداماتی که در راه دفاع از حقوق مظلومان انجام دادید .. دیگر برای من این یک پیش فرض شده است که هر جا کودک آسیب دیده ای است، شیرین عبادیِ وکیل مدافعی هم هست و با خیالی تا حدودی راحت دنبال دفاعیات مستدل شما می گردم که با آن روشن بینی و دانشتان در حال بر شمردن و نشان دادن عیوب قوانینمان هستید و در حال دفاع از تمام کودکان ایران هستید نه فقط همان کودک آسیب دیده ..
به خاطر جایزه صلح نوبل نیست که به یاد آن افتاده ام، به خاطر کودکان ایران است که از شما تشکر می کنم .. شما، پناه بی پناهان ..
چقدر برای من دلپذیر است که شما بیشتر انسان، مادر و زن هستید تا یک شخصیت سیاسی .. و من می خواهم این جا یادآور شوم که این جایزه صلح نوبل نیست که به شما اعتبار می دهد، این شما هستید که به آن اعتبار می دهید ..
چون همان طور که می دانید این جایزه همیشه سیاسی ترین جایزه نوبل بوده است ..
خواهش می کنم و خواهش می کنم: مواظب خود باشید .. خبر دارم آن بانوی برمه ای که برنده این جایزه بوده است در برمه مفقود الاثر شده است و مکان زندانی شدنش نامعلوم است و من اطلاع داشتم چون آن کلیک ساده را انجام داده ام ( تنها کاری که منِ نادان و ضعیف می تواند انجام دهد) و یک نامه اینترنتی را امضا کرده ام در جهت حمایت از او، قبل از این که بدانم آن خانم، شاید شیرین عبادی ای باشد برای کودکان برمه ..
بانوی عزیز ایران مواظب خودتان باشید، زیرا متاسفانه همشیه از هر جنایتکاری، جنایتکارتری وجود دارد ..

جمعه، مهر ۱۸، ۱۳۸۲

جایزه صلح نوبل برای بانوی ایران

باید به احترام بانوی عزیز و محترم ایرانی، خانم شیرین عبادی برخیزم و گامی فرا پیش نهنم ..
انتخاب ایشان را به عنوان برنده صلح نوبل به ایشان و ایران عزیزمان تبریک می گویم ..
هرگز فراموش نمی کنم و به نظر می رسد که دنیا هم هرگز فراموش نخواهد کرد زحمات او را برای احقاق حقوق بشر مخصوصا حقوق کودکان .. بانوی محترم و بزرگواری که بعد از خواندن هر خبر ناگواری علیه هر کودک و نوجوان ایرانی، نام او را به عنوان تنها ملجا و پناهگاه بی پناهان می خواندیم که دفاع از مظلوم دیگری را بر عهده گرفته است ..
خانم شیرین عبادی درود بر شما ...


یکشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۲

خداحافظ

متاسفانه بايد يک مدت از خدمتتون مرخص بشم، سعي مي کنم طولاني نشه....
تا بعد، خداحافظ.